گاهی صبر می کنی، صبر می کنی، صبر می کنی، آنقدر صبر می کنی که حتی صبر کردن رو فراموش می کنی، انگار میشه جزئی از وجودت.... بعد دیگه خدا رو می بینی.... اونقدر نگاهش می کنی که همه چی از یادت می ره، مشکل رو، صبر رو و ... فقط تو می مونی و خدا.... تو و خدا.
* صبر سر آغاز یاری خداوند است....
اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد ، هر تکه چوبی ، مانع عظیمی بر سر راهت خواهد شد . . .
چه تعبیر زیبایی..... شما کلی شاعری من نمی دونستما!!!!!