دریا را که می بینم به یاد خدا می افتم ..... رحمت خدا را می توان در آرامش دریا دید و .... غضبش را نیز در طوفان آن درک کرد .... که آرامشش ناب و طوفانش سهمگین است ..... و به تجربه می توان فهمید که تمام خوشی های دنیا را ساحلی است و پایانی.... که هر خوشی را که تجربه می کنی .... می دانی ..... یک روز، یکجا و در یک لحظه به انتهای آن خواهی رسید ..... اما خدا تجربه ای است که هر چه بیشتر در آن غرق می شوی .... میفهمی که تا حال چقدر کم از او می دانسته ای .... که هر چه بیشتر پیش میروی .... بیشتر می فهمی که در گذشته چقدر او را از دست داده ای ..... در تمام تجربه ها انگار که از دل دریا به سمت ساحل آن حرکت می کنی .... و یک روز هم به پایان آن میرسی .... اما خدا .... هر چقدر که بیشتر به سمت او حرکت می کنی .... انگار از ساحل بیشتر دور می شوی ..... و به عمق دریا نزدیک تر ..... و به عمق زیبایی ها .... و به عمق معرفت .... و مدام از بی خبری دیروز خود پشیمانتر می شوی.... خدا تنها تجربهی لذت بخشی است که می دانی به پایان نمی رسد .... که می دانی رو به افول ندارد که هیچ ..... بلکه تو را تا آسمانها ..... تا تجربه های ناب بالا خواهد کشید .... تنها باید تجربه اش کنی .....
* بی صبرانه منتظر پاییزم ... بوی پاییز که در هوا می پیچد .... مرا سرمست انتظارش می کند .....
خداوندا: من در اوج لحظه های تنهایی ام
گسترهء حضور تو را با همهء وجودم احساس کردم
و شگفتا که در اوج حضور تو تنهایی ات را فهمیدم!!!
و چه کسی میداند آنطرف تر از مرزهای مطلق سکوت
حرف هایی هست که هر کسی نمی تواند بزند و هر
کسی نمی تواند بشنود!... (سایه روشن)
ای آخرین معشوق ابدی.....
همهء محبوب ها ی حبابی
با تلنگری ترکیدند ! و من اکنون دانستم که
تو در پس همهء ندانستن هایم
پاسخی بودی که در لابلای متون زندگی ام
هیچگاه نخوانده بودمت !!!! (سایه روشن)
... و سلام بانوی آبان ، نوشته ات مرا یاد نوشته های پیشینم انداخت ، و گویی حرف ایمان همیشه یکی است در اشکال و حالات و ادراک های گوناگون، مهم شکل ایمان نیست ، مهم بهاری است که از نعمت ایمان بر دل مینشیند.... زیبا و گویا بود.... سپاس بانو.
سلام
نوشته های شما بسیار زیباتر از این چند خط من هستند ....
و درست گفته اند که « به عدد نفوس آدمی راه به خدا هست ...» البته اگر بیراهه ها را راه نپنداریم....
قطره اشکی از دل ابری چکید
در گذر از آسمان نیلگون
شوخ چشمی های بسیاری بدید !
باد سرگردان که عمری تشنه بود
از برایش سفره ای رنگین بچید !
قطره ی بیچاره از ترس فریب
حربه ای ترسیم و از دامش رهید
او مصمم بود در اهداف خود
عاشقی اینگونه راسخ را که دید ؟
عاقبت آن طفل بی یار و نحیف
بی رمق بر بستر برگی پرید
شب در آن مأمن به آرامی بخفت
صبحدم در لحظه ی خواب درخت
نرم نرمک در دل جویی چکید
سال ها آواز خوان در هر دیار
یک نفس اندر پی دریا دوید !
هیچ لطفی سد راه او نشد
دل به دریا بسته بود با صد امید
چون سبکبال آمد او در چشم یار
آمدش از سوی دریا این نوید
باب دریا پیش چشمش باز گشت
میهمان تازه بر دریا رسید !
او بشد از خوان دریا بهره مند
جایگاهش هیچ کس دیگر ندید
رفت و اندر کام دریا محو گشت
عاشقانه سوی معبود پر کشید...
(مهرداد)
سلام بانوی آبان
متن زیبا ودل انگیزی نوشتی چون مرتبط با یکی از پست های قبلم بود ، جا داشت که تقدیم کنم .
سلام
بسیار سپاسگزارم بابت این شعر زیبا ....
سلام
چقدر زیبا نوشتید...
امان از فراموشی ما آدما...
خدا تنها تجربه ی لذت بخشی است که می دانی به پایان نمی رسد
بانوی آبان باید منتظر پاییز باشه...
سلام
خواهش می کنم ...
بانوی آبان اگر بانوی آبان هم نبود ... باز هم بی صبرانه منتظر پاییر می ماند .... عجیب فصل پر رمز و رازی است پاییز ...
این روزها
شعرها
پر از "تو" است
عشقها پر از "تو" است
و آدمهای زیادی از "تو" میگویند.
و در آشفتهبازار کثرت معشوقهها
کسی به وحدت نمیرسد؛
به تو! ...
از دوست عزیز "شبگرد"
شعر بسیا زیبا و البته تامل برانگیزی بود .... ممنون
همه چیز در ظاهر پر از اوست ولی دریغ که در باطن به سادگی او را فراموش می کنیم ...
هیچکس نفهمید که خداوند هم تنهاییش را فریاد میزند : قل هو الله احد!!!
بانوی سیرت، مانند همیشه زیبا گفتی .... چقدر یک دفعه این «احد» به نظرم دلتنگ آمد ....
سلام؛ شبیهِ دستنوشتههای شهداء از دلِ سنگرا بود. خوب بود و عاشقانه هرچند شخصا یکذره در لفافه بودن رو بیشتر میپسندم. یعنی نگاهم بیشتر ادبیاتیه تا دلی. راستی این سرویسدهندهی وبلاگتون خیلی ستمه. کامنتُ که میزنی یه صفحهی کوچولویی باز میشه که مجبوری ماکزیمایزش کنی.
سلام
به نکته ی دقیقی اشاره کردید.... من دقیقا همون چیزی رو که احساس می کنم و یا تجربه کردم رو می نویسم ... این بیشتر متن رو به سمت یک دلنوشته می بره تا یک متن با شاخصه های ادبی.
نمی دونم مشکل کامنت از کجاست، در اولین فرصت بررسیش می کنم.
سلام بر بانوی آبان ...
من هم عاشق عظمت و شکوه دریا هستم .دریایی همیشه مغرور و صبور !
سلام
چه خوب گفتید مغرور و صبور .... دریا واقعا قابل ستایشه ...
لینک هم شدید...
می خواستم برات شعر بنویسم هر کاری کردم چیزی که انرژی مثبت داشته باشه نیومد
فقط می نویسم امیدوارم خوشحال باشی و شاد و سبز
سلام
ممنون عزیزم ..
سلام...
برای من که بچه دریا هستم خوب این حرفا رو می فهمم...
سلام
احتمالا شما رازهای زیادی از دریا می دونید ...
سلام دوست خوبم
من یه مطلب نوشتم دوس دارم نظر یه کارشناس علوم قرانی هم بدونم
موفق باشید
سلام
چشم حتما می خونم ... ولی هنوز در این رشته خیلی هم صاحب نظر نیستم ....
و من هم چه بی قرار رنگ های پاییزم
رنگ ها...خدایا شکرت.
سلام
رنگ خاطرهاست که دوست داشتنیشان میکند...
یا حق.
سلام
پاییز همیشه آدمی را بی قرار تر می کند .... و رنگ هایش آدمی را سرمست تر ...
پشت واژه های سکوتت ، ایستاده ایم و گوش سپرده.... دلسپرده که بودیم و اکنون ایستاده ایم تا شاید بغض اندکی طولانی سکوتت را بشکنی و ما در نم نم واژه هایت تنی به احساس بسپاریم شاید که حال و هوای گلبرگه را تجربه کنیم در همنشینی شبنم .... پشت واژه های سکوتت کدام دل برای آواز بیقراری میکند ، تو بخوان و بدان که اینجا قرار ، قرار دلهای گوش سپرد ه اند برای لبیگ کفتن به دلسپردگی....
سلام بانوی آبان ، نمیخواهی از پشت واژه ها سکوت را فریاد کنی ؟
سلام بر مذاب ها
پشت واژگان سکوتم همیشه حرفی است که گاه برای گفتنش سکوت طولانی را طلب می کند ...
و می دانی که سکوت بلندترین فریادهاست .... فقط باید گوش سپارد ....
گرچه این روزها همه از آسمان سخن میگویند ولی برای ما که ساکن یکی از شهرهای دریایی هستیم ، دریا همیشه مظهر بی نیازی و زیبایی بوده است ...
دریا مظهر مغرور و صبر .......... بی نیازی و زیبایی ....... و مهمتر از همه مظهر رازداری است .......
آدمی هر چه انسان تر می شود
چشم به راه تر می شود. .. دکتر علی شریعتی
.........................................................................
سلام
نوشته هایتان سادگی زیبایی دارد
برقرار باشی در پناه خدای آبی دریا ...
.......................................................................
پاییز دلتنگم می کند نه به خاطر پاییز بودنش...
بهار باشی بانوی آبان!
سلام
چقدر جمله ای که از دکتر شریعتی گفتید به دلم نشست ..... و به نظرم آدمی هر چه آدم تر می شود .... دلتنگ تر می شود ....
خوش آمدید ....
ممنونم عزیزم
خواهش می کنم .... وبلاگتون رو دوست دارم....
...
دور از خس وخاکم کن، موجی زن و پاکم کن
وین قصه مگو با کس، کی بود و کجا ؟ دریا
...
توصیف زیبایی است ...
......