پشت واژگان سکوت

و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اند

پشت واژگان سکوت

و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اند

درد و دل

 

خدایا ...  گاهی فکر می کنم ... اگه همون قدر که ما حواسمون از تو پرت میشه، تو حواست از ما پرت میشد، چه اتفاقی می افتاد ....  

 

خدایا ... این روزها دارم به این موضوع فکر می کنم که چرا اینقدر ناخودآگاه ما زیاده ... چرا اکثر کارامون ناخواسته بر اساس نفسمونه ... چرا نمی تونیم حواسمون را جمع کنیم ... چرا سعی نمی کنیم همه چیمون را دست خودمون و اختیارمون بگیریم و اون وقت این آگاهی را با قطب نمای تو حرکت بدیم ...  

 

خدایا ... دارم یواش یواش مطمئن میشم تنبلی بزرگترین شیطون درون ماست ... اونه که همش میگه ولش کن .. وقت هست ... همش وعده میده به یه روز دیگه ... اونه که نمیذاره به جلو حرکت کنیم ...  

تازه دارم می فهمم شیطان خیلی از کاراش رو فقط با دعوت ما به تنبلی پیش می بره ...  

 

خدایا ... خسته ام از این همه تنبلی ... از این همه امروز و فردا کردن ... خدایا ...  دری که ما همه به روی خودمون بستیم و توی این دنیای تاریک موندیم رو به روی خودت باز کن که تو بهترین راه نجاتی ... یا دلیل المتحیرین ...

  

* خدایا این همه هیاهو رو نمی فهمم ... نمی فهمم مردم دنبال چی می گردن ... نمی فهمم چرا ما آدمها یه کم سکوت نمی کنیم تا صدای تو رو درون خودمون بشنویم ...  

* خدایا از دست خودم هم خسته ام ...  

* خدایا ما را برای خودت بخواه ...کمکمون کن ... احساس می کنم همه خسته ایم ... ولی نمی دونیم چرا ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد