پشت واژگان سکوت
و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اندپشت واژگان سکوت
و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اندچو رسی به طور سینا
چو رسی به طورسینا، ارنی مگو و بگذر
که نیارزد این تمنا به جواب لن ترانی
********************
چو رسی به طور سینا، ارنی بگو و مگذر
تو جواب دوست بشنو، چه تران چه لن ترانی
******************
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه چه جواب لن ترانی
* این ابیات اینقدر گویا هستند .... که هیچ نمی توانم بگویم...
* شهید دستغیب در کتاب توحید خود، عبارت لن ترانی را اینطور تعبیر می کنند: احتمال دارد لن ترانی- مرا هرگز نمی بینی- اشاره به این دارد که موسی تا هنوز از حجاب خودش بیرون نرفته باشد محال است بتواند خدا را ببیند، تا می گوید «بمن » نشان بده، خود این «من» حجاب است...
* تا خود را می بینیم... حتی به اندازه ی یک ضمیر اول شخص ساده- یعنی در حجابیم..... یعنی خودی وجود دارد... تا به بیخودی نرسیم.... خدا را نمی یابیم.....
سلام
پست واقعا به جا و مناسب این شبهای رمضان است.
در جواب سعدی شاعری ( احتمالا حافظ ) می گوید :
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و مگذر
تو صدای دوست بشنو نه جواب لن ترانی
و در جواب این دو ، شاعر دیگری ( احتمالا مولانا ) می گوید :
"ارنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه چه ترا چه لن ترانی
علامه طباطبایی فرموده:
سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی
" ارنی " نگفته گفتی دو هزار " لن ترانی"
سلام
ممنون که ابیاتی دیگر را اضافه کردید.
عاشق تا لذت شهود نیابد ، ذوق وجود نچشد !
راستی عهد شکنی را هم به شمار گناهانم بیفزایید
تو خود می دانی «با خورشید که باشی کسوف نیز زیباست !»
... حال که کوله ات سبک و کردی و به طُوی رسیدی، کفشهایت را درآور ... وقت پریدن است ...
... هنوز به بالهایم اطمینان ندارم.....
سلام؛ ممنون از توجهی که به وب‌لاگِ بنده دارید. در موردِ مطلب هم واقعا سوادشُ ندارم.
سلام
مطالب وبلاگتون رو دوست دارم و برام مفیده.... مخصوصا بخش معرفی کتاب...
اینکه می گید سوادش رو ندارید، شکسته نفسی می فرمایید.... مطلب سنگینی نیست .... و برای شما با میزان بالای مطالعه ای که دارید، اصلا دشوار نیست...
" تو خود حجاب خودی از میان برخیز "
حافظ
سپاس متنتان زیبا بود بانوی آب
مدتی پیش... نمی دانم چرا... ولی این بیت ... مدام در ذهنم تکرار میشد.....
کیست!!!
این کسی که مرا تا مرز تهی دستی الفاظ میکشاند...
تا جایی سکوت را به هر کلمه ای ترجیح می دهیم..... تا جایی که می نشینیم و فقط نگاهش می کنیم....
تا نشکند آیینه خودبینی زلال خدا را نمی توان دید
بجا و زیبا بود بانو!
تا تمام خود بینی ها مبدل به خدا بینی نشود.... زلال خدا را نمی توان دید...
محشر بود این پست ... خوش به حالت ...
این ابیات رو دوستی برایم بازگو کرده بود... و خودم بسیار دوست دارمشان.... خوش به حالی در کار نیست بانو .... همه روسیاهی است....