پشت واژگان سکوت

و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اند

پشت واژگان سکوت

و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اند

از خداییم

 

 

همیشه وقتی آیه­­ی «انا لله و انا الیه راجعون» را می­شنیدم و یا می­خواندم متاثر می­شدم ... گویی که همیشه بوی رجعتی می­آمد .... بوی از دست دادنی .... بوی جای خالی کسی .... کمی عمیق­تر که به این آیه فکر کردم ... انگار که به وجد آمدم ... انگار شوری در من به پا شد ... ما «انا لله» هستیم .... مگر می شود؟ .... ما از خداییم ... ما؟ .... مایی که همه جور ناسپاسی و غفلت زدگی از او همیشه همراهمان است ..... مگر بزرگترین از این هم می­شود ... که ما از خدا باشیم .... احساس امید به آدمی دست می­دهد .... احساس بزرگی واقعی .... احساس از خدا بودن  ......

«و انا الیه راجعون» ..... و به سوی او باز می­گردیم .... مگر وعده­ای زیباتر و  امید بخش­تر از این هم وجود دارد ؟ ..... انگار که ما از خدا بوده­ایم و از او جدا شده­ایم و حال به سوی او باز می گردیم ..... چه چیزی مسرور کننده­تر از این وجود دارد .... به سوی خدایمان باز میگردیم ....

حال که فکر می­کنم .... می­خواهم بدانم کجای کارمان می­لنگد که از بازگشتن به سوی اویی که از خودش هستیم می­هراسیم .....  به خدایی که عشق مطلق است .... به اویی که اله العاصین است و ملجاء المطرودین ...... دلیل المتحیرین است و انیس من لا انیس له ....

* در وبلاگ دوستی خواندم ....  گاهی آنقدر گرم رفتن هستیم... که فراموش می کنیم در حال بازگشتیم  ... بازگشت به سوی او ....   

* کاش باور میکردیم خدا بسیار بسیار مشتاق و منتظر ماست ....   

* کاش خدا را به همین سادگی ها از دست نمی دادیم ....  

*کاش دنیا اینقدر به دستهای ما نچسبیده بود ....  

*کمی درگیر پایان نامه ام ... کمتر می نویسم و می خوانم ....

نظرات 11 + ارسال نظر
یک خواننده همیشگی شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام بانو
چه توصیف شورانگیزی از زندگی می دهد این عبارات. چقدر زیبا نگاه کردید. به وجد آمدم. ما از خداییم و به سوی خود او نیز می رویم. خودش هم هر لحظه با ماست. تنها یک چیز را از ما خواسته تو ی این چند ساله کوتاه دنیا ما هم با او باشیم. همین.!!!! و ما چقدر زیانکاریم اگر ناسپاس باشیم.
چه احساس خوبی است خود را هر لحظه در آغوش رب و پروردگارمان بدانیم. و چه خوشبختی و سروری از این بالاتر.
بانو این پست خیلی روی من تاثیر گذاشت خدا هر لحظه شما در راه خودش نگه داره.
ممنون
یا علی

سلام

واقعا احساس خوبی است اگر خود را هر لحظه در آغوش او ببینیم ..... چرا که همیشه در آغوش او هستیم ... ولی اینقدر هستیم که دیگرش حسش نمی کنیم ... که دیگر درکش نمی کنیم ....

خواهش می کنم ....

مهرداد شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 09:42 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

انا لله و ان الیه راجعون » تفسیر و آینه ی کاسه ی آبی بود که توسط خداوند پشت سر آدم در لحظه خروج از بهشت ریخت تا بدانیم پای در سفری سخت گذاشته ایم شاید در همان لحظه احساس شرم باعث گردید تا پشت سرمان را نگاه نکنیم و دست مهربان او را در بدرقه نبینیم اما واضح است که برگشتنی در کار و باید توشه ای در خور همراه برده و تقدیم آن منتظر مهربان نماییم...
سلام بانوی آبان...

سلام

چه زیبا گفتید ... بسیار زیبا .... سپاس ..

دانیال شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.danyal.ir

چسب واژه ای نو ظهور است و نوشتن از خدایی که قدیم است و ازلی و دنیایی که فانی است و دنی
زیبایی به کار بردن این واژه از سوی شما را دوچندان میکند ولی میشد هم این طور نوشت که :
کاش دنیا به دستانمان نخسبیده بود !!
ای بابا باز دو تا حرف خوشگل دیدیم و خزعبلاتمان گرفت
غرض از مزاحمت عنوان پایان نامه محرمانه است ؟!

چسب واژه ای نوظهور است ولی کاربردش بسیار قدیمی است ... چرا که از همان اول همه چیز به دستانمان چسبید و دستان خدا را رها کردیم ... حتی همان سیبی که ما را از بهشت بیرون کرد ....

مهدی شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 10:21 ب.ظ http://dadar1.parsiblog.com

خیلی جالب مطالبتون رو مینویسید براتون آرزوی توفیق دارم

ممنون ...

ANNA دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 07:49 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

برایتان پاسخی گذاشته ام
البته نه در خور

پاسخهایتان همیشه بهاری است ...

توهمات سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 07:15 ب.ظ http://2fan3.loxblog.com

بابا آدم اگه اون سیب نخورده بود ودیگه الان این همه دردسر نداشتیم که یه بیایم و به برگردیم.
مگه نه؟


منتظر حضور گرمت هستم.

تمام قصه ی آدمی در فاصله خوردن سیب و بازگشتش به بهشت و یا جهنم خدا اتفاق می افتد ... عیار آدمی در این میان سنجیده می شود ....

ثنائی فر پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام بانوی آبان
نمیدانید چقدر خرسند شدم از خواندن این پست من همیشه با این آیه عشق می کردم باور کنید خیلی دوستش دارم
یا حق

سلام

به واقع که عشق در این آیه موج می زند ....

عاطفه جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 12:04 ق.ظ

واقعا عالی بود
ممنون
التماس دعا

خواهش می کنم ...

ANNA یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

سلام بانو جان
دلتنگی هایت را به باد بسپار

این ایه را که گفته ای
مرا هم دلتنگ می کند
با اینکه مرگ را دوست می دارم
و می ستایم

شاید گنگ به نظر اید
اما همین طور است

قابل ندانسته ای مدتی ست بانو جان
یا مثل من خواننده ی خاموشی ؟

سلام

همیشه می خوانمت بانو ... ولی در سکوت ....

دورافتاده سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 06:40 ب.ظ http://khe-mesle-khoda.blogsky.com

ای شب به پاس صحبت دیرین خدای را،
با او بگو حکایــــت شـب زنـــده داری ام؛
با او بگو چه می کشم از درد اشتیـــاق،
شایــد وفا کنــد بشتـــابد به یـاری ام ...


دلت خوب که اوج بگیرد،
درست در نزدیک ترین فاصله به حضرت دوست،
تنگ می شود ...
و این دنیا،
با همه چسبندگی اش از ارتفاع می ترسد ... !


سلام ...
سپاس بابت "ساعتی" تفکر که هدیه مان کردید؛
سلامتی ... [گـل]

دلت خوب که اوج بگیرد،
درست در نزدیک ترین فاصله به حضرت دوست،
تنگ می شود ...
و این دنیا،
با همه چسبندگی اش از ارتفاع می ترسد ... !


این عبارتتان بسیار تحت تاثیرم قرار داد .... و این دنیا با همه چسبندگی اش از ارتفاع می ترسد .... !

سلام و سپاس از شما بابت این عبارات بسیار بسیار زیبا ....

زهرا یکشنبه 19 شهریور 1391 ساعت 12:59 ب.ظ

سلام بانوی آبان...ممنون از متن های فوق العاده تون... تولدتونم که نزدیکه فعلا مثل اینکه سرتون خیلی شلوغه و نمی آپید... امیدوارم همیشه موفق باشی دوست خوب و خداییم

سلام

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد