پشت واژگان سکوت

و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اند

پشت واژگان سکوت

و اینجا مامنی است برای بیان هر آنچه که پشت واژگان سکوت پنهان شده اند

بهار مبارک

  

 و بهار هم انگار فصل عاشقی است چون پاییز .... نمی دانم چه رازی است در این دو فصل ... که آدمی را عاشق تر می کند ... پاییز با دلتنگی هایش بوی عشق می دهد و بهار با سرمستی اش یادآور عاشقی است ...

و این بهار چقدر رنگ و بوی حضرت عاشقی را نیز میدهد ... که این فصل به تمامی انگار نشانه های او را فریاد میزند ... همو که هم «هو العاشق» است و هم «هو المعشوق» .... صدای سحرگاهی گنجشک ها ... باران های ناگهانی ....بوی خاک نمناک ... سبزه های خیس ... ابرهای سفید و آسمان آبی .... نسیم های خنک .... همگی نشان او را دارند ..... گاه در پس هر نسیم بهاری که صورتم را نوازش میکند گمان میکنم، دست خداوند است که مرا نوازش کرده است ... نمی دانم ... نمی دانم با این همه ظهور چرا باز هم خداوند را فراموش می کنیم ...  گاه احساس میکنم خداوند از فرط ظهورش پنهان به نظر می آید .... و آدمی که گرفتار عادت است و هر چه هر چیزی در دسترس تر، فراموش کردنش برای آدمی آسان تر ... و خدا ...

* بهار مبارک ...

* کاش روزی بهار واقعی بیاید و این زمستان دائمی را سرانجامی باشد ...

*به قول قیصر کاش به بی عادتی عادت کنیم

* خداوند در قرآن روز قیامت را روز حسرت می نامد ... ولی انگار تمام روزها روز حسرت اند ... تمام روزهایی که خدا در ذهنمان بود ولی در قلبمان نبود ... تمام روزهایی که همه کار کردیم جز بندگی ... مگر نه اینکه خداوند فرمودند «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» ... انگار که ما همه کار می کنیم الا بندگی ....  

* به شدت احساس خسران میکنم

* .... (برای تمام ناگفته هایم )

نظرات 5 + ارسال نظر
یک خواننده همیشگی یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 08:29 ق.ظ

سلام بانو
پست بهار دلم را تازه کرد از دیروز چندین بار خوندمش. بهار امسال برای ما هم حال و هوای عجیبی داره!! عشق همه جا هست. در کوه در دشت در هوا و حتی در هر نفس !!!
دو تا شعر بهار را دوست دارم یکی از امام و یکی از سعدی.
امام خمینی:
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
صوفى و عارف از این بادیه دور افتادند
جام مى گیر ز مطرب، که روى سوى صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من سرمست زمیخانه کنم رو به خدا
عید نوروز مبارک به غنى و درویش
یار دلدار زبتخانه درى را بگشا
گر مرا ره به در پیر خرابات دهى
به سروجان به سویش راه نوردم نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم، نکنم باز خطا

سعدی:
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار

صوفى، از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقت است که در خانه بخفتى بیکار

بلبلان، وقت گل آمد که بنالند از شوق‏
نه کم از بلبل مستى تو، بنال اى هشیار

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است‏
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‏اند
نه همه مستمعى فهم کند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر مى‏گویند
آخر اى خفته، سر از خواب جهالت بردار

هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آن است که فرداش نبیند دیدار

تا کى آخر چون بنفشه سر غفلت در پیش‏
حیف باشد که تو در خوابى و، نرگس بیدار

که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟

وقت آن است که داماد گل از حجله غیب‏
به درآید، که درختان همه کردند نثار

آدمى زاده اگر در طرب آید نه عجب‏
سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار

باش تا غنچه سیراب دهن باز کند
بامدادان چون سر نافه آهوى تتار

مژدگانى، که گل از غنچه برون مى‏آید
صد هزار اقچه بریزند درختان بهار

باد گیسوى درختان چمن شانه کند
بوى نسرین و قرنفل برود در اقطار

ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوى عرق کرده یار

باد بوى سمن آورد و گل و سنبل و بید
در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟

خیرى و خطمى و نیلوفر و بستان افروز
نقشهایى که درو خیره بماند ابصار

ارغوان ریخته بر دکه خضراء چمن‏
همچنان است که بر تخته دیبا دینار

این هنوز اول آذار جهان افروز است‏
باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار

شاخها دختر دوشیزه بالغ‏اند هنوز
باش تا حامله گردند به الوان ثمار

عقل حیران شود از خوشه زرین عنب‏
فهم عاجز شود از حقه یاقوت انار

بندهاى رطب از نخل فرو آویزند
نخلبندان قضا و قدر شیرن کار

تا نه تاریک بود سایه انبوه درخت‏
زیر هر برگ چراغى بنهند از گلنار

سیب را هر طرفى داده طبیعت رنگى‏
هم بدان گونه که گلگونه کند روى، نگار

شکل امرود تو گویى که ز شیرنى و لطف‏
کوزه چند نبات است معلق بر بار

آب در پاى ترنج و به و بادام، روان‏
همچو در پاى درختان بهشتى انهار

گو نظر باز کن و، خلقت نارنج ببین‏
اى که باور نکنى فى الشجر الاخضر نار

پاک و بى عیب خدایى که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید مسخر کند و لیل و نهار

پادشاهى نه به دستور کند یا گنجور
نقشبندى نه به شنگرف کند یا زنگار

چشمه از سنگ برون آرد و، باران از میغ‏
انگبین از مگس نحل و در از دریا بار

نیک بسیار بگفتیم درین باب سخن‏
و اندکى بیش نگفتیم هنوز از بسیار

تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او
همه گویند و، یکى گفته نیاید ز هزار

آن که باشد که نبندد کمر طاعت او؟
جاى آن است که کافر بگشاید زنار

نعمتت، بار خدایا، ز عدد بیرون است‏
شکر انعام تو هرگز نکند شکر گزار

این همه پرده که بر کرده ما مى‏پوشى‏
گر به تقصیر بگیرى نگذارى دیار

ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟
تاب قهر تو نداریم خدایا، زنهار!

فعلهایى که زما دیدى و نپسندیدى‏
به خداوندى خود پرده بپوش اى ستار

حیف ازین عمر گرانمایه که در لغو برفت‏
یارب از هرچه خطا رفت هزار استغفار

درد پنهان به تو گویم که خداوند منى‏
یا نگویم، که تو خود مطلعى بر اسرار

سعدیا، راست روان گوى سعادت بردند
راستى کن که به منزل نرسد کج رفتار

ممنون از این پست بسیار زیبا

سلام

بهار امسال واقعا حال و هوای عجیبی دارد ....انگار بهارتر است ... عاشق تر است ...
و خوش به حال آن عشق که در هر نفس است ...

ممنون از این اشعار زیبا ...

مهرداد دوشنبه 21 فروردین 1391 ساعت 01:06 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

بهار در گذر از معبر چشمان تو زیباتر میشود
پلک نزن
راه را بر پرستو مبند !
طفلی قاصدکی به منقار دارد !
...........................................
سلام بر بانوی خوب آبان

سلام

شعر بسیار زیبایی است ... سپاس فراوان

دورافتاده شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 07:55 ب.ظ http://khe-mesle-khoda.blogsky.com


همه این روزها رو در یک جمله بیان کرده اید:
"به شدت احساس خسران می کنم ..."
به شدت ...
خسران شما از نگاهی است و خسران من هم از نگاهی؛
انگار تمام روزها روز حسرت اند ...


سلام ...
امیدوارم حال شما خوب باشه؛
عرض تبریک این روز بر شما ...
سالم و شاد باشید ... [گـل]

سلام

با تمام وجود احساس می کنم تمام روزها روز حسرت اند .... تمام روزها ....

ثنائی فر سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 09:38 ق.ظ

آری بهار هم فصل عاشقی است مثل پائیز چون خالقش عاشق است و عاشقانه خلق می کند عاشق همه مخلوقات
سلام و عرض ارادت خدمت بانوی آبان و عذر تقصیر برای تاخیرهایم

سلام

خالق عاشق را کاش می شناختیم ....

سپاس ازحضورتان ...

دورافتاده پنج‌شنبه 4 خرداد 1391 ساعت 05:47 ب.ظ

سلام ...
جای خالی مطالب شما حس می شود ...
لیله الرغائب شما پر از برکت ... [گـل]

سلام

کمی درگیر بودم ... به زودی می نویسم ...

سپاس ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد